توجه:

سايت فياض منحيث يك بانك اطلاعاتي حاوي نظريات ومطالب متنوع درحوزه هاي متعدد سياسي واستراتيژيك در خدمت بازديدكنندگان محترم قراردارد.
مديريت سايت ازنشرهرنوع مضامين بدون ذكرمنبع جدآ خودداري ميورزدبنآازبينندگان گرامي آرزوي باالمثل مينمايد.

۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

واقعيت بي حقيقت درلفافه زمزمه خروج؟

وضعیت سیاسی درافغانستان سی سال قبل از امروزاساسآ دچارآشفتگی های وافر شد که تا به امروز علاوه برآنکه ادامه دارد، بلکه دامنهُ این بحران فراگیر تر شده است.سی سال قبل رژیم جمهوریت داودخان بواسطه کودتای کمونستی هفت ثور واژگون شد و رژیم دموکراتیک خلق برهبري نورمحمد تركي جانشین آن گرديد ، دیری نپایید‍‍ که باحملات مستقیم ارتش سرخ شوروی رژیم با تغیررهبری تغیر چهره کرد وببرک کارمل زمام اموررابدست گرفت،گذشته از همه جریان،زمامداران شوروی بعد ازاندک زمانی درفکر خروج ارتش خویش از افغانستان شدند،در ظاهر ازسالهای ۱۹۸۱-۱۹۸۲ م رای زنی های درخصوص خروج ارتش سرخ از افغانستان درمیان رهبران شوروی یک موضوع محوری بود.اما جای سوال اینجاست؛ آیا مشکلات افغانستان وعلایق شورویها مانع خروج ارتش میشد ویا هم بازیهای که در منطقه درپی تجاوز شوروی به افغانستان براه افتاد.
بهرحال؛ بسیاری تحلیلگران معتقد بودند که تجاوز شوروی به افغانستان مقدمه یک طرح فراگیر اشغالگرانه شورویها بود که میخواستند تا بحرهند وخلیج فارس رادرکنترول درآورند که نمیتوان باتوجه بقدرت وحرص استعماری شوروی این موضوع را رد کرد،امانمی توان هم به آن صحه گذاشت. درواقع شایعات مبنی برتصرف تا بحرهند وخلیج فارس یک بزرگنمایی محض بود،و بیشتربه یک مضمون مطبوعاتی مبدل شده بود، مطرح کردن مسُله خروج درمحافل شوروی نیزدرآنزمان میتوانست پاسخ به این شایعات باشد.
دربعد بین المللی مسُله خروج ارتش سرخ نیز انگیزه های داشت که هدف از آن بعضی از کشورهای منطقه وفراتر ازآن می خواستند شورویها را در منجلاب نجات نا پذیر فروبرند که نجات ازان باید بهای بزرگ بگیرد،همان شد که وضعیت افغانستان تا سال ۱۹۸۹م بد تر از روز پیش شد ونفع بیشتر راازهرلحاظ پاکستان وبعضی از کشورهای دیگربردند، ازلحاظ سیاسی امریکا درآنزمان ادعای پیروزی داشت زیرابساط کمونیزم درحال برچیدن بود که تایکی دوسال بعد همانطورهم شد. ولي کارهای را که امریکا در همان زمان باید انجام میداد نداد وروی همان اساسات خام بنای قصرمجلل آیدیال راگذاشت که آن عبارت ازاعتماد بی رویه به پاکستان وسرمایه گذاری بی حد وحصر مستقیم وغیرمستقیم دربخش های تسلیحاتی پاکستان بود؛اشتباه دوم امریکا ارایه کمکها به مهاجرین افغان واحزاب جهادی ازطریق دولت پاكستان بود بااین حال تداوم جنگ درافغانستان به جزلاينقك منافع استراتژیک پاكستان تعویض شد.بنآدرآنزمان به سهولت پاكستان صاحب نیروی مجهزبا سلاحهای مدرن وحتی سلاح هسته ای شد.
با سقوط رژیم داکترنجیب واستقرارحکومت اسلامی علاوه برآنکه آرامش حفظ نشد،بلکه جنگ تنظیمی شدت تازهُ کسب کردوامریکا باهمکاری وکمکهاي بی میکانیزم خود با پاكستان باکمال اشتیاق ادامه داد.درین حال ازمیان انبوه مشکلات ناشی از جنگهای نا فرجام بین تنظیم های جهادی،طالبان پابه عرصه ُ ظهورگذاشت که نهایتآ تا ۹۵٪خاک افغانستان رامتصرف شدند.تا اینکه حادثه جعلی ۱۱سپتمبراتفاق افتاد وطالبان به حمایت وپناه دادن به اسامه بن لادن رهبرسازمان القاعده که مظنون حملات ۱۱سپتمبر تشخیص شده بود ازصحنه حذ ف شد وامریکا مستقیمآ مثل ارتش سرخ با پشتیبانی حامیان بین المللی خویش درناتووچارچوب ایتلاف با نیروی نظامی وارد عرصه سیاست ودولت سازی درافغانستان شد.
بحث درین است که آیا ازلحاظ شباهت ها میتوان وضعیت کنونی ناتو راباشوروی وقت تشبیح کرد؟جواب نه مثبت است ونه منفی:زیرا ازلحاظ تردد درعمل وانحراف ازحقیقت میتوان این دومرحله راباهم انطباق پذیر خواند،تردد درمسُله خروج ارتش سرخ از افغانستان که زودترازمطرح شدن طرح خروج بعضی از اعضای ناتو مطرح شده بود بنابردلایل افتیدن شوروی را به ورطه سقوط تسریع کرد.اما تاهنوززود است تا راجع به چگونگی سرنوشت ناتوسخن گفت ولی ازلحاظ اینکه امریکا درقسمت روابط خود با همپیمانان سنتی خویش طرح هیچ نوع تجدید نظردردستورعمل ندارد ، نمیتواند چندان نوید بخش باشد.
محور همه این جروبحث ها؛ دریافت راه حل معضله افغانستان است،اما درنخست باید صراحتآ بگوییم که ریشه بحران موجود که عمر آن از سی سال گذشت درکجا نهفته است.درین خصوص بسی تذکرات درداخل وخارج ازکشور صورت گرفته وراه حل های متعددی نیزپیشنهاد شده واجرات غیرموثری نیزصورت پذیرفته است .برغم این همه صرف منابع وضعیت تغیرنکرد. مشکل درکجاست؟ازیکطرف طرح های متاخذه هرگزبصورت تعین شده عملی نشد وازطرف دیگرریشه مشکل ازچندین منبع سرچشمه میگیرد.
۱ – ساختارنامتعادل بین المللی.
۲ – عدم شناخت وتعین مرزهای تروریسم ومبارزه برضدآن.(جنگ بی هدف)
۳ – جنگ بدون استراتژی برضد تروریسم وپدیدهای مخرب دیگروهمچنان تدارک منابع لازم برای این مبارزه.
۴ – بین المللی ساختن بحران منطقه یی وعدم دریافت راه منطقه یی به آن.
۵- عدم شناخت جوانب درگیر درقضیه افغانستان وعموما معضل تروریسم درمنطقه.
۶- دخیل ساختن ناتووبعضی ازکشورهای دیگر درچارچوب ایتلاف بین المللی.
درطول هشت سال زمزمه های گسترده ای ازجنگ برضدتروریسم براه افتاد وهریکی به نوبه خودبه بزرگنمایی هاي اغراق آمیز ازهستی ودامنه گروهای به اصتلاح تروریسم پرداختند.
درحالیکه نه ازنگاه کمی ونه ازنگاه کیفی القاعده وشاخه های آن درحدی بوده ونه است که امنیت جهانی را به مخاطره باندازد.
مشکل اصلی خصوصا برای دولت افغانستان ،مخالفین با کمیت موجوده نیست،بلکه نگرانی عمده اعمال تروریسم پرورانه درمنطقه است که آینده افغانستان رابه ابهام مواجه کرده است.
بعد دوم قضیه عدم صداقت عمل خارجیهاست، ایشان درپی منافع سیاسی خود اند تاخیراندیشی برای افغانها.
شامل ساختن همه اعضای ناتووبعضی کشورهای دیگردرچارچوب ایتلاف بین المللی یک امرغیرمنطقیست ،زیراناتو سازمانی است که درتشکیل خودعلاوه ازکشورهای بزرگ اروپایی،آسیایی وایالات متحده امریکا ،کشورهای خورد اروپایی راشامل میشود که نمیتواند ازعهده ماموریت های بزرگ برآیند.معهذا کشورهایکه درچارچوب ایتلاف عسکرفرستاده اند نیزکشورهای اند که یا به شامل شدن درپیمان ناتوامیدواراندویا هم بنحوه به مساعدت کشورهای بزرگ غربی چشم دوخته اند،اما هرگزاین کشورها حاضرنخواهندشدتاحاکمیت ملی شانراقربانی اهداف سیاسی امریکا ويا كدام كشوري ديگري ....نماید
فشرده کلام حال چه بایدکرد تا به انکشافات مثبت دست یابیم وبه مرحله صداقت عمل برسیم.
۱- مشخص شدن جغرافیای جنگ برضدتروریسم وحقیقت یابی منابع مالی ولوجستیکی آن.
۲- تهیه منابع متناسب با تهدیدات بالقوه ً موجود.
۳- محوبازارهای فروش موادمخدردرمنطقه وجهان.
۴-دریافت راه حل منطقه یی برای معضله افغانستان.
۵- بوجود آمدن یک اجماع درمیان جوانب زیدخل دربحران منطقه ای.
مشکل افغانستان ظاهرآ یک مشکل منطقه ای است پس راه حل آنراه نيز درمنطقه باید جستجوکردتادر محافل سیاسی بین المللی
اگربه تاُسیسات نظامی وامنیتی کشورهای پیرامون افغانستان نگاه کنیم میبینیم ؛ افغانستان منحیث یک جزیرهُ درحیطه ای موج نیروهاي امنیتی ومنابع تسلیحاتی که سلاحهای هسته ای را نیز شامل میشود واقع شده ودرداخل اين کشورنیز صدها هزارنیروي مجهز ملي وبين المللي موجود است پس چگونه عقل سلیم میپذیردکه مسله امنیت افغانستان یک مسله غامص ولاینحل باشدکه حتی دنیا ازارایه فورمول برای رفع آن عاجزآمده اند.